+دوست داشتین الان روی این صندلی بودین!^-^
چقدر دلم میخواست الان روی این صندلی نشسته بودم..! و فارغ از ترس خیس شدن لباس ها..! زیر باران خیس بشم..!
من همیشه عاشق بارون بودم و هستم..!
یه جور عشق قلبی :)
نه بخاطر حالت توصیفی عاشقانه اش..!بخاطر محبتی که من از تک تک قطراتش بی منت دریافت میکنم...!
همین اردبیهشت ماه بود که بارون شدیدی اومد..!
حدود نیم ساعت رفتم و زیر باران ایستادم..!
حس وصف ناشدنی بود..! و همین تجربه باعث شد که بیشتر از قبل عاشق باران شوم..!
که علت دلتنگی این روزهایم شود..!
در این گرمای تابستان...! چقدر هوای بارون کردم..!
چاره ای نیست جز صبر..! و دیدن تصویر هایش ..وتصور اینکه آنجایی..!
حتی برای لحظه ای..! باورکنید با همین تصورات هم میشه حتی ریزش قطره ها رو هم حس کرد..!باورکنید..!
+این تصویر رو ناگهانی دیدم و حیفم اومد توی پستم ازش استفاده نکنم..
دوست داشتید الان اینجا بودین!؟ دوست داشتین دستتون چی بود؟؟ فکر کنم یه گل خوش عطر:)
+ حال ِ دلتون پر طروات...!
اگه دوست داشتید جمله ای،وصفی از بارون، یا این تصویر، برام بنویسید..!ممنون مهربون ها..!
- ۹۵/۰۴/۱۳
باران تویی به خاک من بزن بازا ببین که بی ره تو من هوای پر زدن ندارم...
عاشق این ترانه ام