گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

+مُشتی نوشته..! به زبان گُل نِگار..!به تایید ناخواسته کیبورد..
به ترنم زیبای گُل ها..!
وصدای نَفَس فرشتگان..!
زیر بآران بی حساب عشِق!
.
.
+قضاوت ممنون:)

پیوندهای روزانه

بیانی های نفس حق :) +آهنگ خوب

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۳۳ ب.ظ

ســـلام جاده چالوس !

سلام دریا..

سلام جنگل..!

:))

سلام انتخاب واحد هفت ماهه :/[چه عجله ایه آخه]

پ.ن: چقدر نفستون حقه!یادم باشه برای دعاهای بیشتر مزاحمتون بشم:)

برم که فلش رو پر از آهنگ کنم...:) دوستان چند آهنگ حس خوب، ریتم خوب ، با انرژی معرفی کنید:)...!

  • گُل نِگار

دعاکنید بریم:)) [ انقدر مهمه که عنوان شد:/]

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۵۴ ق.ظ

عروســـــــــــی انقــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر خوش گذشت و عالی بود که تمام اتوبان با وجود ضعف جسمی امروزم، با انرژی بودم لبخند بر لب...!خنده

چقدر داشتن همچین فامیل های باانرژی و مثبت خوبه...

فقط الان استرس اینو دارم که میریم شمال یا نه! خیییییییییییییلی دوست دارم که بشه!

دوستان زحمت کشیدن و یه روز مهلت فکر به ما دادند...آرام

ماهم تاکتیکی داریم پدرجان رو راضی میکنیم! از آهنگ خاطرات شمال و آهنگ های شمالی گرفته!

تا مثلا بحث رو کشوندن به خاطرات  دسته جمعی شمال قبل خیلی مرموزانه!

یا حتی وقتی از شیشه ماشین باد خنک بیاد بگم هوا چقدرخوبه و شمالیه:)

و پدر هم بفرماید: اینا همه دود ِ کجاش خوبه!اخم و منم بگم : شرجی نیس مثل شمال!  خب البته الان هم هوای شمال خیلی خوبه!

یا مثلا چشمت بخوره به تابلو چالوس فلان کیلومتر و خیلی ضایع بگی مگه از اینجا میرن شمال! عه نمیدونستم:/

اما انصافا این همه جمعیت برنامه ریزی کردن به عشق پدرجان و خوش سفر بودنش اومدن بریم و حالا مهره اصلی جا زده! بخاطر مشکلات کاری پیش اومده !

دوستان بیان من به دعای شما ایمان دارم:)) دعا کنید بریم دریا کنار رو !

[انتخاب واحد چهار شهریور !خیلی زوده! د ِ چه وضعشه! تازه  عرق استرس انتخاب اتاق پاک شده]

  • گُل نِگار

مورد مورد

پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۲۵ ق.ظ

+ نیم ساعت میشه از جشن حنابندان برگشتیم..! خسته وکوفته! روز قبل فقط سه ساعت خوابیدم!:/

++فرایند انتخاب اتاق خوابگاه ، خداروشکر خوب پیش رفت . از این مرحله عبورکردیم:)

+++ با همون آشنای مجازی که در دنیای مجازی خیلی راحت بودیم و بعد تو واقعیت معذب :))) انقددددر رفیق و صمیمی تر از مجازی شدیم ! که گفتنی نیست

+++++ انگار قسمت نیست شمال دسته جمعی رو بریم..خب اولش حسابی خورد تو ذوقم..! چون کلی برنامه چیده بودم .ولی با یه کم سبک سنگین کردن حتی میفهمم به نفعمه

پست قبل فقط یه نامه برای گل نگار بود!

یعنی اصلا قراری بر رفتن نبود!

و دیدن نظرات عمومی و خصوصی شماها خییییییلی شرمندم کرد...چرا انقدر مهربونید آخه!^_^

  • گُل نِگار

از یک خود غیر مجازی ! به...

چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۵۳ ق.ظ

گل نگار عزیز...! امیدوارم از من دلخور نباشی که نویسنده خوبی برایت نیستم

و این پنل را تنها میذارم خاک بخورد!

تو باید تا اینجا بدونی که چقدر حرف ها دارم برای نگفتن! راستش اگر در این مدت مرا خوب شناخته باشی باید حرف نزده ،ننوشته هم به حرف های دلم پی ببری!

باید ستاره ها را خاموش بخوانی و لذت ببری از خواندنشان ولبخند گسترده بزنی یا همراهشان بغض کنی، به فکر فرو بروی! ولی نتوانی دست به نوشتن ببری و خاموش شوی!

من از تو انتظار دارم بدانی موضوعات ِ کلید خورده ، تمام فشار چند ریشتری مغزم بود تا سرفصل اتفاقات را در خود جای بدهد! در کلمات و جملات !

مثلا موضوع قبل تر را هر چه قدر با کلمات برای عنوان سازی ماجراهای گذشته بازی کردم ،

چیزی بهتر و ساده تر و بی پرواتر از همین قبل تر نبود! و تو میدانی قبل تر فقط حجمی از چند حرف نیست و دنیایی از حجم گذشته هاست! تو باید این ها را بدانی..!

تو خوب باید بدانی که وقتی فهرست دنبال کنندگانم بالا میرود هول میشوم و ترسم برم میدارد! چون این اعداد و ارقام برای تو کمیت نیست ...

میدانی که چقدر دلم برای خواندن نوشته های یک سری از بلاگرها پر میکشد! و هر بار نمیدانم چطور باید به خودشان بگویم ! عالی هستند! و سکوت هم نمیتواند مطلب را برساند!

گل نگار فقط بدان چقدر دوستت داشتم این وقت شب ![یا سحر] آمدم دستمال به دست با اشک هایم خاک گرفتگی ات را پاک کنم...

تو ناتمام ِ تمام ِ ناگفته هایم هستی...

ارداتمندتو:خودِ غیرِ مجازی ات.ح.کاف

  • گُل نِگار

+ از این لیست های رو اعصاب! رو مخ! ...

جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۳۹ ب.ظ

دیدین بعضی ها به این معتقدن که وقتت که کم باشه!

کیفیت کارت میره بالا! من خودم یک آزموده این راه هستم..! یه کم بالاتر از پنجاه درصد این اعتقاد رو قبول دارم...!

الان هم وقتم خیــــــلی کمه! اونقدر کم که اصلا میترسم پلک بزنم!:/

یه عادتی که دارم اینه که کارهایی که باید انجام بدم ، اونایی که انجام ندادم ، الخ رو توی برگه لیست وار مینویسم!

اینطوری استرسم کم میشه! و دنبال راه حل میگردم!!

اینم نباید انکار کنم که بعضی اوقات انقدر استرسم زیادتر میشه که از هول نمیتونم کاری کنم :/ خب این شلوغی ها آخر مردادی رو بگم یکم:

[اشاره کنم اینا هیچ کدوم کار نبود!درواقع هنوز اصلا نگفتم که چ کاااااارهایی باید انجام بدم.این تیتر وکلیت موضوع هاست:(]

+ آمدن مهمون ها [با جمعیت بالای بیست نفرپا در دهان]

+ رویارویی تعدادی از اقوام خانواده که چشم همدیگه رو ندارن [خلاصه بگم یه  جنگ جهانی نشه خوبه:/]

+تولد عزیز دل گرامی که همین هفته پیش ، اون روی واقعی اش رو نشون داد :/و ما یه زمانی از خواهر نزدیکتر بودیم وحالا روابط رو از سطح صمیمیت به رسمیت کشوندیم:/[ تولدش هم هست ! تو بگو چ کنم !]

+ رفتن به عروسی و تحمل ترافیک وحشتناک کــرج به مدت دوشب[ لباس اتو کشیده ،آرایش الکی ، گرما ،:/ چیزی میمونه تا برسی تالار!؟نه میمونه؟؟؟؟]

+رفتن دسته جمعی به شمال با همون اقوام که پا روحق نگذاریم خیلی خوش میگذره! بگم که بعد عروسی برنامه اینه یه راست : جاده چالوس :/

+با نامبرده که تولدشون هست چقدر برنامه ریختیم برای شمال! شب کنار ساحل و موزیک های حال خوب کن و چمیدونم از این حرفا!

+ بعد عروسی باید برم پیش زهرا ! برای یه کار! که انقدر سوال و سوال و حرف داره که  نگو ونپرس!!فریاد

+عاقا بعد این تایم اَت کوتاه دوباره قراره بریم شهرستان عروسی!!!!!! نگم که انتخاب واااحد  و جمع کردن وسایل خوابگاه و اینا هم هست!!!!!!!!!


:} باور بفرمائید پلاس های بیشتری هم بود ..گفتم از حوصلتون خارج نشه یوقت! البته دلم به حال کیبورد بیچاره هم سوخت که هرچی خشم ِ خالی کردم روش!

:}} یا یه همچین موردی! یسال با یه فامیل راه دور چت کنی! و خیلی هم خوب باشیم باهم..! بعد تو واقعیت همدیگر رو ببینی دستپاچه بشی و هی نتونید برین پیش هم! له له عاقا

:}}} سرباز 60 درجه رو یادتونه؟ تو شهرستان اومده بود مرخصی ! روزی که ما اومدیم رفت! اعصاب هم نداشت! در جواب اون عکس ها هم نوشته : یا خدا..خخخ! ....بی ادب:×

:}}}} کرم از خود ِ درخته دیگه..نه کرم از خود ِ منه! با این همه کار و آشفتگی بازار..! پست نوشتنم گرفته! آقا ببند در این ذهن کیبوردی ر...!

:}}}}} اینم یه خط برای اونایی که حوصله ندارن اینا رو بخونند:| [ هیچی نیس! فقط رد شدی از اینجا ! یه دعا در حق نگارنده که هول شده از حجم اینهمه کاربفرمائید.مخلصتون برم"]

  • گُل نِگار