+مورد مورد..شیرین شیرین
حدود ِ نیم ساعت ِ پیش، یه مکالمه ی مادر و دختری شیرین و دلچسب تو آشپزخونه...من رو از حالت پیتر ون هوتن نجات داد :)
+ عروس و دومادهایی که هفته پیش عروسیشون بود ، امشب اینجان ^-^
+دسته جمعی نشستیم فیلم عروسی رو دیدیم..._یعنی اون فیلم و عکس هایی که من گرفتم_ و انقدر با پسرعمه جان و همسرشان گفتیم و خندیدیم که نگو!
+پدربزرگ هم با عینک ِ آفتابی وجوب الچشم (اووپس)،_بخاطر عمل _ وارد جمعمون شد و هر ازگاهی حرف های بزرگانه بانمکی میزد..که ما چهارتا دست بر دهان ،بله بله تایید میکردیم..:))
+بین حرف هایی که با مامان بود اون قسمتی که من گزیده کتاب هایی که خوندم و دوست داشتم بلند بلند گفتم و یسری کتاب و شخصیت ها رو معرفی کردم خیلی چسبید..!^_^
+دیشب هم به دعوت ِ من ، پدر و دختری رفتیم پیتزا گرفتیم برای اهل خانه...:) (خب خیلی مسخره است اگه بگم من از همه بیشتر نوش جان کردم :/)
_ مخلصتون برم...برم پیش عروس و دومااادمون..:)
- ۱۲ نظر
- ۲۵ تیر ۹۶ ، ۲۰:۵۳