گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

+مُشتی نوشته..! به زبان گُل نِگار..!به تایید ناخواسته کیبورد..
به ترنم زیبای گُل ها..!
وصدای نَفَس فرشتگان..!
زیر بآران بی حساب عشِق!
.
.
+قضاوت ممنون:)

پیوندهای روزانه

+بیان ِ ناتوانِ زبان!

دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۸ ب.ظ

این ارتباط تنگانگِ فامیلی خیلی خیلی می چسبد..!

پدر عزیز یک جور ویژگی های خاصی دارند که با همین ویژگی های منحصر به فردش..!محبوب و دوست داشتنی شده در بین اقوام..!

بی انکه خودش بخواهد یا اصرار به تظاهر خوبی کند و دائما ماسک زیبایی مردم پسند بر صورتش..!

همین ویژگی خودش بودن! فرقی ندارد نزد چه کسی..!

چند وقت پیش یکی از والیبالیست های عزیز را در سرکارش دیده بود..!

یا چند بازیگر مشهور..!

ولی با همان ها هم درست مثل بقیه آدم های دیگر رفتار کرد..!یک سلام و خسته نباشید..!

یک ویژگی خوب دیگر پدر..! اجتماعی بودنَش هست..!

حتی اگر غریبه ترین هم نزد او بیاوری..!

در کمتر از شصت دقیقه. با آن غریبه آشناست.که گویا سالیان سال است با آنها رفیق است..!

ساده دلی و بی آلایشی پدرم ..!از همه همه ی ویژگی هایش برایم زیباتر است..!

و خیلی از حرف های عاقلانه اش..!که در زمانش شنیدن آنها حرف ها برایم سنگین و گاهی با خشم فروخروده است..!

ولی به جرعت می توانم بگم..

بالای نود درصد ,بعد از مدتی..!به تمام حرف های حساب و منطقی پدر رسیده ام..!

از کوچکترین کارها..تا سرنوشت ساز ترینش..!

این که اولش از ارتباط تناتنگ فامیلی گفتم و پرانتزی به وسعت زیاد نوشتم..!

همچین هم بی اعتبار نمانده..!

از جمله این ارتباط تنگاتنگ فامیلی ،ارتباط جناب پدر با پسرعموی خودش است..!

مردی ایثارگر دنیای جنگ.!

خونشان برای هم می جوشد..!

همیشه هم هوای همدیگر رو دارند..! صحبت هایشان هم در یک راستای علایق است..! هر چند که پسرعموی پدر از پدر چند سالی بزرگتر است..!

از حرف های داغ سیاست گرفته

تا صحبت از طبیعت روستاهایی که رفتند..!

از انواع مشکلات فنی ماشین و راه حل های مشترکشان..!

وسایل الکتریکی..!

 و خلاصه کلی مسائل مشترک..!

--------------------------------

برقرار باشید پدر عزیز و دوست داشتنی :*

------------------------------

+پ.ن:

واجب میدونم که بگم..!:)

صفحه ی گلنار یک سری حرف های روزانه است !

حشو  وزایده و ناپیوسته گفتن..زیاد دارد..!

ولی همه ی اینها به کنار..!

چون انگشتانم به نوشتن عادت کرده است

"باید" بنویسم..!

علاقه ی خاصی هم به کیبورد دارم

و از خودکار و جوهر پس دادنش هراسان..!

از مداد و محو شدن نوشته ها بعد از ماه ها نگران..!

پس می نویسم در بیان..!با قلم ناتوان ناتوان..!

ولی برای خودم...!ضمیر نهان..!

  • ۹۵/۰۲/۱۳
  • گُل نِگار

نظرات (۲)

ببخشید جوابم ناتمام ماند گفتم حال خوشی ندارم . انشاالله مزاحمتان خواهم شد و از مطالب وبتان استفاده خواهم کرد . سپاسگزار حضورتان هستم
پاسخ:
جواب ِ ناتمام..اشکالی ندارد..!
ولی حالِ نا خوش چرا؟؟
ان  شا الله که به زودی احسـن الحال بشوید..!
مراحم هستید..!
مطالب که بسیار ناچیز هستند..
مانا باشید..
مانا باشی گل نگار جان . از اینهمه لطف تو خیلی سپاسگزار هستم