گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

+مُشتی نوشته..! به زبان گُل نِگار..!به تایید ناخواسته کیبورد..
به ترنم زیبای گُل ها..!
وصدای نَفَس فرشتگان..!
زیر بآران بی حساب عشِق!
.
.
+قضاوت ممنون:)

پیوندهای روزانه

مـه آلود است! با مه شکن وارد شوید:)

جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۲۰ ب.ظ

PHOTO:GOLNEGAR/NAMAK AB ROD/:D

از دلخوشی های شمال وکلا هر طبیعتی برای من ،دیدن مه است:)

حتی توی تصورات عاشقانه با یار بارون رو در رتبه دوم قراردادم:) این تصویر در قسمت بالابالای آسمان است :) بعد از پیاده شدن از تله کابین!

آن دخترک مشکی پوش[طرفدار رضا صادقی هم نیست!:/] دختردایی جان است!

که مشغول عکس برداری آن هم با دوربین عقب است!

پدیده ای که سخت اتفاق می افتد! زیرا دائما با برنامه B612 مشغول سلفی گرفتنه!!!!!

و اصلا طبیعت هم تو سلفی ها در نظر نمیگیره و فقط رخ خود ! با اداهای متفاوت!

خب بذارین یکم خلاصه از سفر بگم براتون :) [بعدتر وقت که بازتر بود ریزتر خواهم گفت]*واج آرایی تر تر تر*

+یک شب بعد عروسی در کرج! آماده شدن برای سفری که همه بعد سال ها پیش بینی میکردیم از شدت خوش گذشتن غرق خواهیم شد:)

+صبح شنبه:جاده چالوس ، ما منتظر رسیدن اقوام!

+وسط صبح:صرف صبحانه کنار رودخانه و از سرما برخود لرزیدن![خودآزاری های دلچسب :))]

+ جادهـ جادهــ وزیبایی:)

+پروژه انتخاب واحد!:( وسط جنگل که حتی سرویس موجود نبود!و پدر جان کلی راه رو بخاطر من برگشتند بریم جایی وتو اون موقعیت انتخاب واحد کنیم!!

و هی اون وسط نت میپرید! بعد کلی دنگ و فنگ و بدبختی! که تاشب هم ادامه داشت!

فهمیدیم که ما بچه های خوابگاهی و رفیق فابریک خودم کلا انتخاب هامون از هم خیلی دوره! [ انتخاب واحد ِ ما که خیلی ناشیگرانه بود به امید حذف و اضافه]

+نهار املت بزن دلچسب:)[ من نمیدونم دقیقا از چ زمانی انقدر عاشق املت شدم!:0 تو خوابگاه هم فقط یبار دانشجویی زندگی کردیم واملت زدیم:)]

+ خواندن آهنگ دسته جمعی و....! چیک چیک عکس از مدل جدید من! دختردایی مادر جان :)

+بقیه هم بماند بعد:)

[اون شکستی که گفتم و خیلی ها گفتین تجربه بود ! تجربه ها وشکست های این سفر خیلی با هم فرق داشت! و تجربه از نظر کمیت به شکست غلبه داشت! اما اون شکست! پروژه ای بود[خانوادگی] که من از ادریبهشت ماه برایش برنامه ریزی کرده بودم و تابستون خیلی نرم و تدریجی شروع شده بود! ولی نتیجه اش در این سفر تا حدی معلوم شد! و من تو این فرایند شکست خوردم! اون هم تو بدموقعیتی توی سفر! بعد سفر یک شب [دوشب قبل]دل رو زدم به دریا وبا کلی اشک وبغض دم کرده چند ساله حرف ها رو به پدرم زدم !! و به امید روزهای بهتر میجنگم:)]

-----------------------

یه مهمون دانشجو ده روزِ داریم:) از جنس پسرخاله! خوابگاهش در دست تعمیر است!

فردا قراره برم برای مصاحبه کاری:0 و انشالله اگه لایق باشم تشییع شهید حججی

+خیلی حرف زدما:)بازم منتظر باشید...

  • ۹۶/۰۶/۱۰
  • گُل نِگار

نظرات (۱۵)

  • سایت تفریحی چفچفک
  • جالب بود ...زیاد حرفی هم نزدی
    پاسخ:
    دفعه بعد زیادتر حرف میزنم :) پس
    چه عکس قشنگی !!!رفتیم تو حس !!!

    غذا خوردن تو دل طبیعت یه حس دیگه ای داره !!!!

    چایی آتشی که دیگه بی نظیره !!!!حالا شما املت زدی !!! واقعا خوشمزه است!!!


    تا باشه شادی و نشاط برای شما!!!!!!!!!!!!!
    پاسخ:
    خب چون تو جنگل بودیم و دوست نداشتیم آتیش روشن کنیم ..روی پیک نیک چای درست کردیم واونم عجب چسبید :))
    ممنون آقا وحید..
    راستی هوا هم خیلی خوب بود D;
    #جالبه
    پاسخ:
    :)
  • آقای سر به هوا(o_0)
  • عکس قشنگیه
    دلم واسه همچین طبیعتهایی لک زده

    مشخصه سفر خوبی بوده
    ولی بازم نفهمیدم شکست چی بود?
    به هر حال شاد باشید:)
    پاسخ:
    سپاس..!

    امیدوارم به زودی مهمون ِ یکی از این طبیعت ها باشین!
  • خرگوشک سیاه :|
  • چه عکس خوبیی :)
    واای انگار همین دیروز بود ماهم تو همچین سرمایی ناهار خوردیم خخخ البته اونجا توسکستان بود :)
    پاسخ:
    ممنون...:)
    زود میگذره..دقیقا برای ما هم انگار همین دیروز بود:)
    مه یه ذره ترسناکه!اینکه هیچی معلوم نیس!یجوریه!
    خوش گذشتنش به بدی‌هاش چربیده انگار.خداروشکر ;)

    مصاحبه هم ایشالا خوب پیش میره ;)
    پاسخ:
    ترسناک ِ دوست داشتنی...! برای من نمیدونم چرا بیشتر حس ِ عاشقانه است :/
    شاید!فقط زوم کردم روی خوبی هاش

    ممنون فروزن مهربونم
    اون زمانی که دوربین کم بود و سلفی اصلا زاده نشده بود، خیلی عاشق عکاسی بودم. ولی از وقتی دیدم هرکی هرجا میره قبل از این که از منظره لذت ببره سلفی میگیره، ادب آموختم!
    پاسخ:
    آفرین خوش فکر :)
    من هم سریع عکس میگیرم و وقت بیشتری رو برای لذت آنی بردن میذارم:)
    من عاشق شهرهای شمالی ام
    نقطه به نقطه همه اش رو دوست دارم اما اب و هواش یه طوریه ک حس خفه گی میکنم
    اتفاقا همین اخیرا هم رفتم و برگشتم یادم که میوفته سردرد میگیرم
    اون عکس خیلی خوب و قشنگه اما منو یاد اون اب و هوا میندازه -_____-
    خوشحالم خوش گذشته بهت ^^
    پاسخ:
    حس خفه گی:)
    تعبیر جالبی بود..
    آره آب وهواش یوقتایی نفس گیر ِ
    عکس پوزش میطلبد D;
    ممنون عزیز دل من
  • علیـ ــر ضــا
  • خیلی عکس قشنگی
    چقدر آدمو برد تو فضای خودش 😊
    پاسخ:
    پس یه سفر هم شمال رفتین:) همین الان!
    همیشه خوش بگذره:)
    خیلی خوشحال شدم خوش گذشته بهتون...
    پاسخ:
    ممنون عزیزم...
    خیلی خوشحالم از خوشحالی و مهربونی ات :)
    وای گلی عاشقِ عکس شدم که! D:

    همیشه به خوشی! D:
    [ نمی‌تواند از عکس دل بکند! :|]
    پاسخ:
    نیلی تو همیشه به عکس های من لطف داشتی ...^-^
    قربانت عزیز
    عجب... جالب بود.
    پاسخ:
    !:)
    حس شمال عالیه ....
    خوشبگذره گل نگار عزیز
    پاسخ:
    ممنون آسمان من:)
    خو پس دعا میکنم جناب یار هم هم‌عقیده باشن باهات ;)
    پاسخ:
    :))
    تشکر میکنم از لطفتان D;
    مه (((:
    یبار املت زدین |: کاملا مشخصه چار درصدی هستینا
    ما با کارتن تخم مرغ میخریم |:
    پاسخ:
    ;) شما نیز دوست میداری؟
    چهاردرصدی نیستیم بخدا شایعه است:) ولی نمدونم چرا اونجا انقدر لاکچری زندگی میکنیم:///
    تو خونه هر شب املت ِ!:))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">