گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

رونوشت روزها راروی هم سنجاق کــردم..!

گُــل نــِگـــآر

+مُشتی نوشته..! به زبان گُل نِگار..!به تایید ناخواسته کیبورد..
به ترنم زیبای گُل ها..!
وصدای نَفَس فرشتگان..!
زیر بآران بی حساب عشِق!
.
.
+قضاوت ممنون:)

پیوندهای روزانه

چوبه دار !

شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۵۷ ب.ظ

+ مثلا مامانت مهربون تر از همیشه برات هلیم درست کنه   宝石箱☆〟 のデコメ絵文字 خوراکی های خوشمزه بخره.

+ حالا وقتی هدیه هات رو نگاه میکنی حس قشنگی بهت نمیده! یا دلت در جدال بین اینکه لبخند بزنه  اما تلخی اتفاقات زودتر از لبخند جا خوش میکنه!

شما هم به این حال دچارین؟

از یه نفر که فکرشم نمیکردین هدیه بگیرین ولی دیگه به دلتون نچسبه!

آخ که چ حس تلخیه!

دائم دلت رو پای چوبه دار میبری که بابا یکم فراموش کن! ولی نمیشه !!! نمیشه!

خیلی تلاش کردم یکسری حرفها وخاطرات از ذهنم پاک بشه!

کمرنگ شد ولی هنوز به قوت پابرجاست

 واقعا نمیدونم این حس دلی از دست رفته رو که الان کاملا بی اراده ام در کنترلش، چکار کنم!゜*ゅるふわ、パステル*゜ のデコメ絵文字

.

.

+ :)) این روزها خودم رو  غرق کتابخوانی کردم:) و بازگشت به مَن ِ قبلی چندسال پیشم که از الانم خیییلی جلوتر بود....فعلا موفقیت کمی حاصل شده.

+ یه دفعه یادم افتاد خاطرات دو تا سفر دیگه ام رو که مربوط به سال 95_96 ننوشتم! و فقط تیتروار نگه داشتم! و این دومی (96) خوب نبود حتی تیتری از حوادث هم برای اینکه یوقتی بخوام خاطره بنویسم نذاشتم...! اما 95....سفر پر از حس خوبی بود که حالا آمیخته با گمشدگی شده!

  • ۹۷/۰۲/۲۹
  • گُل نِگار