چـای..
و چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبی ست....
پذیرای متن و بیت و شعری از جانب شما در مضمون چای هستیم:)
tea time:)
/Lavij /Amul/cousin
- ۲۰ نظر
- ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۳۹
و چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبی ست....
پذیرای متن و بیت و شعری از جانب شما در مضمون چای هستیم:)
tea time:)
/Lavij /Amul/cousin
انعکاس فندق ، دمپایی هایش! ،شلنگ[شیلنگ هم میگویند] ،
آب بازی! به روایت تصویر!
دقیقا ز غوغای جهان فارغ هستند ایشون..!
:طریقه بازی: توپ را به بیرون از حیاط پرتاب میکند! و دوان دوان دنبالش میرود ! درحالی که آن را در دست میگیرد رو به دایی که کنارش ایستاده وتماشایش میکند،
با تکان سر میگوید اَه اَه![توپ کثیف شد]
و با آب شیر تمیزش میکند! این فرایند به خیال خودش گول زدن ما ادامه دارد تا خسته شود یا اتفاق دیگری توجه اش را جلب کند! مثلا دیدن خرس عروسکی دختردایی:|
لوکیشن:شمال :|
افرادی که از ریسک کردن میترسند به جایی نمیرسند . مارک فیشر
از شش صبح بیدار شدم ! پیش به سوی موفقیت!
[مهی هم با غر میاید:)]
mahi and me/shomal/chalos
PHOTO:GOLNEGAR/NAMAK AB ROD/:D
از دلخوشی های شمال وکلا هر طبیعتی برای من ،دیدن مه است:)
حتی توی تصورات عاشقانه با یار بارون رو در رتبه دوم قراردادم:) این تصویر در قسمت بالابالای آسمان است :) بعد از پیاده شدن از تله کابین!
آن دخترک مشکی پوش[طرفدار رضا صادقی هم نیست!:/] دختردایی جان است!
که مشغول عکس برداری آن هم با دوربین عقب است!
پدیده ای که سخت اتفاق می افتد! زیرا دائما با برنامه B612 مشغول سلفی گرفتنه!!!!!
و اصلا طبیعت هم تو سلفی ها در نظر نمیگیره و فقط رخ خود ! با اداهای متفاوت!
خب بذارین یکم خلاصه از سفر بگم براتون :) [بعدتر وقت که بازتر بود ریزتر خواهم گفت]*واج آرایی تر تر تر*
+یک شب بعد عروسی در کرج! آماده شدن برای سفری که همه بعد سال ها پیش بینی میکردیم از شدت خوش گذشتن غرق خواهیم شد:)
+صبح شنبه:جاده چالوس ، ما منتظر رسیدن اقوام!
+وسط صبح:صرف صبحانه کنار رودخانه و از سرما برخود لرزیدن![خودآزاری های دلچسب :))]
+ جادهـ جادهــ وزیبایی:)
+پروژه انتخاب واحد!:( وسط جنگل که حتی سرویس موجود نبود!و پدر جان کلی راه رو بخاطر من برگشتند بریم جایی وتو اون موقعیت انتخاب واحد کنیم!!
و هی اون وسط نت میپرید! بعد کلی دنگ و فنگ و بدبختی! که تاشب هم ادامه داشت!
فهمیدیم که ما بچه های خوابگاهی و رفیق فابریک خودم کلا انتخاب هامون از هم خیلی دوره! [ انتخاب واحد ِ ما که خیلی ناشیگرانه بود به امید حذف و اضافه]
+نهار املت بزن دلچسب:)[ من نمیدونم دقیقا از چ زمانی انقدر عاشق املت شدم!:0 تو خوابگاه هم فقط یبار دانشجویی زندگی کردیم واملت زدیم:)]
+ خواندن آهنگ دسته جمعی و....! چیک چیک عکس از مدل جدید من! دختردایی مادر جان :)
+بقیه هم بماند بعد:)
[اون شکستی که گفتم و خیلی ها گفتین تجربه بود ! تجربه ها وشکست های این سفر خیلی با هم فرق داشت! و تجربه از نظر کمیت به شکست غلبه داشت! اما اون شکست! پروژه ای بود[خانوادگی] که من از ادریبهشت ماه برایش برنامه ریزی کرده بودم و تابستون خیلی نرم و تدریجی شروع شده بود! ولی نتیجه اش در این سفر تا حدی معلوم شد! و من تو این فرایند شکست خوردم! اون هم تو بدموقعیتی توی سفر! بعد سفر یک شب [دوشب قبل]دل رو زدم به دریا وبا کلی اشک وبغض دم کرده چند ساله حرف ها رو به پدرم زدم !! و به امید روزهای بهتر میجنگم:)]
-----------------------
یه مهمون دانشجو ده روزِ داریم:) از جنس پسرخاله! خوابگاهش در دست تعمیر است!
فردا قراره برم برای مصاحبه کاری:0 و انشالله اگه لایق باشم تشییع شهید حججی
+خیلی حرف زدما:)بازم منتظر باشید...
برگشتم :)
با کوله باری از تجربه و شناخت !
و البته یه شکست !
خلاصه که اینم یکی از اتفاق های زندگی بود..برای هر درسش مدیونشم:)